سلام.

خدا رو شکر،
این روزها همه‏جا جشن و شادی‏ه.
همه از حضرت می‏گن.
خوبی‏اش این‏ه که کسی از یه همچین خراب‏آبادی انتظاری نداره.
و این‏جا یه نفری هست که آرزوهاش با بقیه آدم‏های خوش توفیق فرق می‏کنه.
*

برادرش دو سال از خودش بزرگ‏تر بود.
الآن برای خودش پزشک حاذقی شده ظاهراً.
البته از بچه مفیدی اون وقت هم انتظار زیادی بوده.
خلاصه نسبت به‏اش حق بزرگ‏تری داشت.
از وقتی که مفقود شده بود،
یعنی همون زمستونی که چله‏اش تو باغ‏چه خونه‏شون یه گل سرخ غنچه کرده بود‍،
خوب بیش‏تر از همه خونواده دنبال‏اش بود،
که لااقل یه اثری ازش پیدا کنه.
این دست کم انتظاری‏ه که از یه برادر بزرگ‏تر می‏ره.

حالا یه ماه، یه سال،
هر وقت شهید می‏آوردن، هر وقت اسرا رو تله‏ویزیون عراق نشون می‏داد،
خلاصه خونواده صادق نیت حقیقی در لیست بودن.
جناب دکتر رو صدا می‏کردن که شناسایی کنه.

این‏ها رو گفتم که این تیکه کلام‏اش رو بگم،
(یادم می‏آد قبلاً هم یه بار گفتم‏اش.
سید هم شاید اینجا رو می‏خونی و یادت بیاد.)

می‏گفت اوایل آدم دنبال تشابه صورت و لباس بود،
بعد دنبال چیزهای دیگه.
اما اواخر آدم دنبال علائم شست پا می‏گشت...

(یادم اومد،
همون باری بود که توی اون فیلم شبکه تهران،
جناب تیموریان مادر یه مفقودی بود،
بردن‏اش توی سالن و قرار بود بچه‏اش رو شناسایی کنه.
اون هم از روی چه چیزهایی.)
**

بله،
یه وقتی آدم آرزوی زیارت حضرت رو می‏کنه،
یه کس دیگه آرزوی زیارت بارگاه حضرت رو،
ما هم باید آرزوی درک مجلس حضرت رو بکنیم.

کرور کرور آدم از حضرت می‏گن و می‏نویسن،
ما باید حسرت بخوریم که یه‏بار بتونیم تو این خراب‏آباد نام‏شون رو بیاریم.
***

و ما احلی اسمائکم

یا علی